ای خوش آن آزاده ای کو در از سلیم تهرانی غزل 205

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

ای خوش آن آزاده ای کو در به روی کام بست

1 ای خوش آن آزاده ای کو در به روی کام بست دیده از نظاره ی این باغ، چون بادام بست

2 از ضعیفی، قوت بی طاقتی با من نماند ناتوانی بر من آخر تهمت آرام بست

3 با وجود آنکه لبریز شرابم، از خمار یک دم از خمیازه نتوانم دهن چون جام بست

4 صید صیادی نگردیدیم، تا کی می توان خویش را همچون گره بر حلقه ی هر دام بست

5 ما کجا و خوشدلی، هرگز نیاساید سلیم آنکه بر ما تهمت این آرزوی خام بست

عکس نوشته
کامنت
comment