-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخاک من گذری کن، چو در وفای تو میرم که زنده گردم و بار دگر برای تو میرم
2 نهادم از سر خود یک بیک هوی و هوس را همین بود هوس من که: در هوای تو میرم
3 دل از جفای تو خون شد، روا مدار که عمری دم از وفا زنم و آخر از جفای تو میرم
4 تویی که: جان جهانی فزاید از لب لعلت منم که هر نفس از لعل جانفزای تو میرم
5 بحال مرگم و سوی تو آمدن نتوانم تو بر سرم قدمی نه، که زیر پای تو میرم
6 رو، ای رقیب، ز کویش، که ترک جان نتوانی تو جای خویش بمن ده، که من بجای تو میرم
7 مرا بخواری ازین در مران بسان هلالی گذار، تا چو سگان بر در سرای تو میرم