1 گو همره اشک لالهگون دل من بیرون نرود ز دیده خون دل من
2 پیداست که چیست در درون دل من چون شیشه باده از برون دل من
1 زد قدم هرکس به گیتی پیشه دیگر گرفت وقت رندی خوش که در دیر آمد و ساغر گرفت
2 در هوای گلشن آن مرغ به خاک افتادهام کاتشم از گرم پروازی به بال و پر گرفت
1 درون غنچه دل خارخاری کردهام پیدا همانا باز عشق گلعذاری کردهام پیدا
2 به لب سرچشمه نوشی به قد سرو قباپوشی به تن شایسته بوس و کناری کردهام پیدا
1 تو را که چرخ بکام من از جفا نگذاشت بکام غیر ندانم گذاشت یا نگذاشت
2 فغان که بلبل آن گلشنم که هرگز گوش گلشن بناله مرغان بینوا نگذاشت