- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گو در ره عشقم نرسد راهنمائی کافتادهام و نیست مرا قوت پائی
2 پی برگ تراز گلبن خشگیم درین باغ هیهات که مرغی رسد از ما بنوائی
3 ران اشک خود از چشم من افتاده که هرگز زین قطره گیاهی نکند نشو و نمائی
4 آسوده بکوی عدمم کز کسی آنجا نه بیم جفائیست نه امید وفائی
5 در راه صبا دیده امید مرا بس گردی که گهی آوردم از کف پائی
6 تنها نه ز من عشق تو شد فاش که هر دم سر میزند این آتش سوزنده ز جائی
7 مستیم و ندانیم درین میکده مشتاق غیر از زدن دستی و کوبیدن پائی