1 گل گلشن لطف عبدالغنی که بادش بهشت معلی نصیب
2 به غربت فتاد و شراب اجل شد از جام دورش همان جا نصیب
3 ولی چون پس از اربعینی شدش چنین منزلی راحتافزا نصیب
4 خرد فکر تاریخ وی کرد و گفت چه جای مبارک شد او را نصیب
1 در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست صد رشک تا سبب نیست با خود درین صدد کیست
2 یاران مدد نمودند در صلح غیر با او اکنون کسی که در جنگ ما را کند مدد کیست
1 باز آفتی به اهل جهان از جهان رسید کاثار کلفتش به زمین و زمان رسید
2 باز آتشی فتاد به عالم که دود آن از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسید
1 من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا ورنه شهبازی ز چنگت میکشد بیرون مرا
2 زود میبینی رگ جانم به چنگ دیگری گر نوازش میکنی زین پس به این قانون مرا