1 گل گلشن لطف عبدالغنی که بادش بهشت معلی نصیب
2 به غربت فتاد و شراب اجل شد از جام دورش همان جا نصیب
3 ولی چون پس از اربعینی شدش چنین منزلی راحتافزا نصیب
4 خرد فکر تاریخ وی کرد و گفت چه جای مبارک شد او را نصیب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر به تکلیف لب جام به لب سوده تو را که به آن شربت آلوده لب آلوده تو را
2 که به آن مایهٔ جهل این قدرت کرده دلیر که ز اندیشهٔ دل بر حذر آسوده تو را
1 این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بیدرد آه آسمان سوزت کجاست
2 این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست
1 مالک المک شوم چون ز جنون هامون را در روش غاشیه بردوش نهم مجنون را
2 گر نه آیینهٔ روی تو برابر باشد آه من تیره کند آینهٔ گردون را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به