1 گل گلشن لطف عبدالغنی که بادش بهشت معلی نصیب
2 به غربت فتاد و شراب اجل شد از جام دورش همان جا نصیب
3 ولی چون پس از اربعینی شدش چنین منزلی راحتافزا نصیب
4 خرد فکر تاریخ وی کرد و گفت چه جای مبارک شد او را نصیب
1 حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را
2 کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون شحنهٔ ملک دل کنم عشق ستیزه رای را
1 به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
2 چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
1 رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست نشان دقت صورت نگار از آن پیداست
2 قدت که بر صفتش نیست هیچ کس قادر کمان قدرت پروردگار از آن پیداست