- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند دایماً در عرق از گرمی بازار خودند
2 اهل همت ننشینند گران در دل کس این گُرُه تا رمقی هست به تن بار خودند
3 گرچه چشمان تو مستند ولی هشیارند دایماً باخبر از مردم بیمار خودند
4 بسکه ابنای زمان کینهٔ هم می ورزند تا رسد با دگری، در پی آزار خودند
5 ای خوش آن گوشه نشینان که به صد ناز و نیاز در حریم خود و در سایهٔ دیوار خودند
6 آن گروهی که به کف آینهٔ جان دارند کی به فکر خود و آرایش دیدار خودند؟
7 کسب جمعیت از آن قوم سعیدا می کن که پریشان شدهٔ نطق گهربار خودند