- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلستان محبّت سرو آزادی نمی دارد بهار عاشقی، مرغ چمن زادی نمی دارد
2 سحر می خواند بلبل در گلستان از کتاب گل که علم عاشقی حاجت به استادی نمی دارد
3 اگر مرغ چمن سیر است و گر کبک بیابانی که را از دست دل دیدی، که فریادی نمی دارد؟
4 درین صحرا به صیدی رحمم آید کز زبونیها سری در حلقهٔ فتراک صیادی نمی دارد
5 نه تنها غارت ناز است در اسلام پردازی دیار برهمن هم، دیر آبادی نمی دارد
6 کدامین فتنه دیدی در قیامتگاه بخت ما که سر در دامن زلف پریزادی نمی دارد؟
7 حزین آن دل قرارش چون بود در سینه؟ حیرانم که زخم از غمزهٔ مژگان جلادی نمی دارد