- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو
2 دلخوشی چند که ما همسفر آن ماهیم چون شود دوری ما بیش به هر منزل ازو
3 ساخت بی طلعت خود روز و شب ما ماهی آن که برج مه و خورشید بود محمل ازو
4 قامتش طوبی و لب کوثر و رخ طلعت حور کی بود روضه فردوس شده محفل ازو
5 خیز تا دامن آن تازه گل آریم به کف چند چون لاله نشینیم به داغ دل ازو
6 شد برون سیل سرشک از حد و نزدیک رسید که پذیرد خلل این صورت آب و گل ازو
7 جامی از زهد و ورع مشکل عشقش نگشود جام می گیر مگر حل شود این مشکل ازو