- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدایگانا با آب معجزات بنانت بشست گیتی جادو کتاب نیرنجی
2 به دست حکم تو در روز و شب چو مهره نرد دو لشکرند یکی رومی دگر زنجی
3 به یک دو دست که با تو نماند توبت کرد به دست تو فلک هشت تو ز شش پنجی
4 تو شاه عرصه ملکی و دیگران هستند همه زبون عری چون شهان شطرنجی
5 از آسمان نپذیرد سلاح دار درت درست مغربی خور به رسم پارنجی
6 مرا زخوف عتابی که شاه فرموده ست گرفت رنگ ترنج این عذار نارنجی
7 شنیده ام که سلیمان به هدهدی که نیافت عتاب کرد به آئین بند فرهنجی
8 تو گرچه وارث اوئی ازان بزرگتری که از جنابت مرعی که کم شود رنجی
9 نگر که راست زبان یابیم چو شاهینی اگر مرا به ترازوی صدق برسنجی
10 اگر ز حلم کنم یاد حلم را کوهی وگر ز عفو برم نام عفو را گنجی