خدایگانا سالی مقیم از انوری ابیوردی مقطع 347

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

خدایگانا سالی مقیم بنشستم

1 خدایگانا سالی مقیم بنشستم به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم

2 همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم همی نگردد کارم نفیر چون دارم

3 نه ماه دولتم از چرخ می‌دهد نورم نه شاخ شادیم از باد می‌دهد بارم

4 نه پای آنکه ز دست زمانه بگریزم نه دست آنکه در این رنج پای بفشارم

5 نه پشت آنکه ز اقبال روی برتابم نه روی آنکه دگر پشت بر جهان آرم

6 نه حرفتی که بدان نعمتی به دست آرم نه غمخوری که خورد پیش تخت تیمارم

7 گهی به باخته‌ای این سپهر منحوسم گهی گداخته‌ای این جهان غدارم

8 گهی به کنجی اندر بمانده چون مورم گهی به غاری اندر خزیده چون مارم

9 گهی چو باد به هر جایگاه پویانم گهی چو خاک به هر بارگاه در خوارم

10 گهی ز آب دو دیده مدام در بحرم گهی ز آتش سینه مقیم در نارم

11 گهی به اجرت خانه گرو بود کفشم گهی به نان شبانه به رهن دستارم

12 گهی نهند گرانجان و ژاژخا نامم گهی دهند لقب احمق و سبکبارم

13 به حد و وصف نیاید که من ز غم چونم به وهم خلق نگنجد که من چه‌سان زارم

14 خدای داند زین‌گونه زندگی که مراست به جان و دیده و دل مرگ را خریدارم

15 از آنچه گفتم اگر هیچ بیش و کم گفتم ز دین ایزد و شرع رسول بیزارم

عکس نوشته
کامنت
comment