- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید
2 ایا وجود ترا فیض جود واهب کل به عمر ملک سلیمان و نوح داده نوید
3 تویی که سایه عدلت چنان بسیط شده که رخنه کردن آن مشکل است برخورشید
4 نهیب رزم تو بگسست جوشن بهرام شکوه بزم تو بشکست بربط ناهید
5 شود چو غنچهٔ گل چاک ترک دشمن تو گرش به نام تو بر سر زنند خنجر بید
6 برد یمین ترا سجده خامهٔ تقدیر دهد یسار ترا بوسه خاتم جمشید
7 بدان خدای که خورشید آسمان را داد جوار سکنهٔ بهرام و حجرهٔ ناهید
8 بدان خدای که در کارگاه صنعت کرد رخ سیاه مه از نور آفتاب سفید
9 که در مفارقت بازگاه چون فلکت مرا ز سایه به خورشید عمر نیست امید