خدایگانا آنی که شمع دولت از مجد همگر قطعه‌ 70

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

خدایگانا آنی که شمع دولت تو

1 خدایگانا آنی که شمع دولت تو چراغ و مشعله چرخ را کند روشن

2 چو شمع بر تن من نعمت تو بر توست نطاق و جبه و دستار تا به پیراهن

3 حکایت شب دوشین و شمع و طشت طلا که کرد همره این تیره رای شاه زمن

4 ز رشک شعله نورش که بر فلک می رفت هزار بار فزون سوخت ماه را خرمن

5 ز روشنائی او شد چو بزم کیخسرو سرای بنده که بد تیره چون چه بیژن

6 شبم که بود چو امید دشمنت تاریک به دولت تو چو روز و دلت بشد روشن

7 کنون ز حسرت آن بارگه که باقی باد همی گدازد و می ریزد اشک در دامن

8 هوای گلشن و دیدار شاه می طلبد که خوش بود رخ زیبا و شمع در گلشن

9 لگن نفاست جوهر نمود و کرد ابا ز خانه ای که ز سنگ اندر او بود هاون

10 چو جنس خویش ندید و ز جفت ماند جدا شکسته خواست شد از غایت عنا و حزن

11 ز من معاودت طشت خانه می طلبد چنانکه میل جواهر بود سوی معدن

12 بماند شمعش در بنده خانه فی الجمله ولیک باز سوی طشت خانه تاخت لگن

عکس نوشته
کامنت
comment