1 یعلم الله که در وفا داری زان فزونم که در گمان آری
2 چشم آن دارم از فراست تو که مرا بی روش نپنداری
3 خود مبادا و گر بود جرمی هم تو گیری بغیر نگذاری
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 خرم دلی که مجمع سودای حیدرست فرخ سری که خاک کف پای حیدرست
2 جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست