دردا! که باز ما را دردی از هلالی جغتایی غزل 362

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده

1 دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسیده

2 آن ماهرو که با من شبها بروز کردی رفتست و در فراقش روزم بشب رسیده

3 کی باشد آنکه: بینم از دولت وصالش اندوه و درد رفته، عیش و طرب رسیده؟

4 مشکل که در قیامت بینند اهل دوزخ آنها که بر تو از من از تاب و تب رسیده

5 غیر از طلب، هلالی، کاری مکن درین ره هرکس رسیده جایی، بعد از طلب رسیده

عکس نوشته
کامنت
comment