الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را از سعیدا غزل 7

الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را

1 الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را مکن چون لاله پیدا در جهان داغ دل ما را

2 خیالی ساز یارب هر جا که در بزم ما سازد بپرداز از حکایت های عالم محفل ما را

3 به شادی بگذران از تنگنای زندگی یارب مبادا غم در این وادی زند ره، محمل ما را

4 نمی خواهیم در محشر بهای خون خود از کس همان کن روبرو یک بار با ما قاتل ما را

5 به آبروی خشک خویشتن شادیم چو گوهر مبادا تر کنی با آب حیوان ساحل ما را

6 ز بی دردان عالم درد ما را کس چرا پرسد که غیر از صاحب دل کس نمی داند دل ما را

7 چو گردد استخوانم نرم ای پیر مغان بشنو که گر افتد نه برداری ز پای خم گل ما را

8 دل ما را همین سرگرم دارد در خرابی‌ها که کس جز ما نمی‌داند سعیدا منزل ما را

عکس نوشته
کامنت
comment