- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدا راای صبا از من دعائی ببر پیش جفاجو بیوفائی
2 بگو با عاشق مهجور زارت چنین بی رحم و ناپروا چرائی
3 بگفت و گوی بدگویان حاسد چرا بیگانه گشتی ز آشنائی
4 ترا آرام بی ما هست، لیکن مرا بی تو قراری نیست جائی
5 شدم لایعقل از حیرت که دایم در آغوش منی و ز من جدائی
6 چو پیدا گشت نام عشق و عاشق نیم یکدم بعشقت بی بلائی
7 اسیری او سر وصلت ندارد ازآن در دست هجران مبتلائی