- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری
2 ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری
3 به مستی خارجیها کردهام چندان که از خجلت نمییارم که عذری خواهم امروزت به هشیاری
4 اگرچه دم نمییارم زدن لیکن چنانک آید به شوخی میبرم در پیش تو لنگی به رهواری
5 به چیزی دیگر این تشریف را تشبیه نتوان کرد حدیث مصطفی میدان و بو ایوب انصاری