1 الهی بنده را در کار خود کن حضوری بخش و توفیقم مدد کن
2 که بعد از هشتصد و من بعد هشتاد بگویم قصه شیرین و فرهاد
3 دگر بار از نو این شیرین و خسرو زن از مهر قبولش سکه نو
4 چو شیرین چشم بد زو دور گردان چو نام خسروش مشهور گردان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چو شد بر تخت شاهی خسرو روم سپاه زنگ شد ز اطراف معدوم
2 برآمد رومیی خفتانش از لعل که اسپ شاه زنگ افکند از آن نعل
1 سحر کاشک زلیخا جمله پالود ز خاور خسرو خور چهره بنمود
2 نه حیلت را مجالی ماند نه ریو پریها گم شدند از صحبت دیو
1 زمین را بوسه زد شاپور و برخاست که باد این کار همچون قامتت راست
2 میفتا در دلت هرگز ملالی مبادا آفتابت را زوالی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **