1 خداوندا زدوران زمانه دلم از غصه چون دیگ است در جوش
2 همی سوزد جهان هر ساعتم دل همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
3 دراین فکرت چگونه خوش بود دل براین حیرت چگونه می شود نوش
4 به نکبت طبع من چون غم تبه کار ز محنت روز من چون شب سیه پوش
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او
1 نیسان نسیم باغ معنبر کند همی کز خاک سوده بیضه عنبر کند همی
2 باد صبا وزید و هوا و دماغ را پر عنبرین صبای معنبر کند همی