1 خدایا دارم از لطف تو امید که ملک عیش من معمور داری
2 بگردانی بلای زهد از من قضای توبه از من دور داری
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت مرا به بیخودی آوازه در جهان انداخت
2 ز شرح زلف تو موئی هنوز نا گفته دلم هزار گره در سر زبان انداخت
1 چمن دل بردن آیین میکند باز جهان را لاله رنگین میکند باز
2 نسیم خوش نفس با غنچه هر دم حدیث نافهٔ چین میکند باز
1 سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست آدمی نیست که مجنون پریروئی نیست
2 هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **