- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را ز دردت جامه زیب داغ چون طاووس کن دل را
2 برد بیطاقتی از عالم هستی برون دل را تپیدن بال پرواز است مرغ نیم بسمل را
3 تب عشقت چنان در آتش بیتابیام دارد که شریان از تپیدن در فلاخن مینهد دل را
4 برآ از خویش و در گلزار مقصد کامرانی کن ز خود رفتن به سالک میکند نزدیک منزل را
5 شود از جنبش گهواره خواب طفل سنگینتر تپیدن بیشتر غافل کند دلهای غافل را
6 ز طوفان حوادث فیض عجزت ایمنی بخشد شکستن میبرد جویا به ساحل کشتی دل را