خداوندا بده عمری درازم از جهان ملک خاتون غزل 993

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

خداوندا بده عمری درازم

1 خداوندا بده عمری درازم ز لطف بی دریغت می نوازم

2 تو چون بیچارگان را چاره سازی شدم بیچاره آخر چاره سازم

3 ز هر چیزی که دانم بی نیازی ولی بر درگهت باشد نیازم

4 دلی دارم پر از خون در زمانه چو شمع از محنت آن می گدازم

5 نمی یارم به ظاهر حال گفتن یقین کاندر نهان دانی تو رازم

6 عزیزم داشتی عمری که بودم نظر فرما به حال زار بازم

7 اگرچه همچو گنجشکی ضعیفیم به فضلت نیست باک از شاهبازم

8 غریبی مفلسی بی کار و یاری همه از قرض باشد برگ و سازم

9 ندارم در جهان غمخوار جز غم که کند از دل مرا شادی به گازم

عکس نوشته
کامنت
comment