الهی شکر و فضلت را کران از جهان ملک خاتون غزل 311

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

الهی شکر و فضلت را کران نیست

1 الهی شکر و فضلت را کران نیست که را حمد و ثنایت در زبان نیست

2 توکل کرده ی دریای حق را به گلّه هیچ محتاج شبان نیست

3 به گنج درّ معنی کم تو دادی مرا چندان شعف بر پاسبان نیست

4 یکی برگ درختی کو نه ذکرت کند گویا که آن در بوستان نیست

5 گلی کان نشکفاند باد لطفت یقین دانم که اندر گلستان نیست

6 چه پرسی حال زار ناتوانان که کس را یک نظر بر ناتوان نیست

7 چو سروش جای دادی بر دل خاک از آن قدی چنان در بوستان نیست

8 بجز درگاه لطفت ای جهاندار تو می دانی مرا جا و مکان نیست

9 ز هجر مدعی ما را به گیتی به جز درگاه تو دارالامان نیست

10 ترا باشد به عالم بنده بسیار ولی چون من غریبی در جهان نیست

عکس نوشته
کامنت
comment