1 خدایا تا خم طاق دو رنگی گهی رومی نماید گاه زنگی
2 خم ایوان شاه کامران را ابواسحاق سلطان جهان را
3 به رفعت با فلک دمساز گردان بدچرخ از جنابش باز گردان
4 در او قبلهٔ اقبال بادا حریمش کعبهٔ آمال بادا
1 یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم به امید کرمت روی به راه آوردیم
2 بر سر نفس بدآموز که شیطان رهست از ندامت حشر از تو به سپاه آوردیم
1 باد صبا جیب سمن برگشاد غلغل بلبل به چمن در فتاد
2 زنده کند مردهٔ صد ساله را باد چو بر گل گذرد بامداد
1 هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
2 جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت