1 خدایا تا خم طاق دو رنگی گهی رومی نماید گاه زنگی
2 خم ایوان شاه کامران را ابواسحاق سلطان جهان را
3 به رفعت با فلک دمساز گردان بدچرخ از جنابش باز گردان
4 در او قبلهٔ اقبال بادا حریمش کعبهٔ آمال بادا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرا دلیست گرفتار خطهٔ شیراز ز من بریده و خو کرده با تنعم و ناز
2 خوش ایستاده و با لعل دلبران در عشق طرب گزیده و با جور نیکوان دمساز
1 بیش از این بد عهد و پیمانی مکن با سبکروحان گران جانی مکن
2 زلف کافر کیش را برهم مزن قصد بنیاد مسلمانی مکن
1 جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
2 مدام آتش شوق تو در درون منست چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به