- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برآ به بام و رخت همچو شمع خاور کن ز آفتاب رخت عالمی منوّر کن
2 ز حلقه ی دهنت چرخ حلقه در گوشست بیا به لطف و فصاحت جهان مسخّر کن
3 شبی به کلبه احزان ما درآی از لطف دماغ جان من از لطف خود معنبر کن
4 تو شمع مجلس انسی به عنبر آکنده ز وصل خویش شبستان ما معطّر کن
5 به دور لعل لبت آب زندگانی چیست بگو به کوی تو بنشین و خاک بر سر کن
6 دلا اگر شبکی وصل دوست می طلبی ز دیده اشک چو سیماب و روی چون زر کن
7 اگر تو خسرو عشقی به دور دلبر ما مجوی جز لب شیرین و ترک شکّر کن
8 ز جور لشگر حسنت بیان کنم شرحی تو شاه کشور حسنی ز بنده باور کن