- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برید دوست چون آورد نامه درید آن عاشق از اندوه جامه
2 سلامی دید، دور از هر سلامت حدیثی سر به سر جنگ و ملامت
3 بدانست از سواد نامهٔ دوست فراغ خاطر خود کامهٔ دوست
4 به دل گفتا: بکن زین کار دندان جفا بر خود مکن چندین که چندان
5 دل آن بیوفا در بند ما نیست دگر بارش سر پیوند ما نیست