تیر غمزه از نجم‌الدین رازی مجموعهٔ اشعار 6

نجم‌الدین رازی

آثار نجم‌الدین رازی

نجم‌الدین رازی

تیر غمزه چو کند داد نشست

1 تیر غمزه چو کند داد نشست تا پر اندر سخاخ سینهٔ من

2 بر کوه قاف سایهٔ سیمرغ کامیاب کز دامنش عقاب بپرد به صد عتاب

3 زخم پرش چنانکه سحر گه به جنگ شب دست سپیده دم بکشد تیغ آفتاب

4 در جهان طرفه اتفاق افتاد بارگیر مرا که طاق افتاد

5 از همه مرکبان برق صفت باد پیمای من براق افتاد

6 ز آرایش رضوان ملک حور و قصور زایوان بهشت خوش بود پردهٔ نور

7 و آنگه خوشتر که نیک نزدیک، نه دور از پردهٔ نور، روی بنماید حور

8 خداوندگار و خداوند امیر که شاهان ندارند چون او وزیر

9 چو سیمرغ و آب حیات آمده است عزیز الوجود و عدیم النظیر

عکس نوشته
کامنت
comment