بروز غم، سگش خواهم، که از هلالی جغتایی غزل 24

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را

1 بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را

2 عجب خاری خلید از نو گلی در سینه ریشم! که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را

3 ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل دریغا! تازه خواهد کرد داغ دل فگاران را

4 بصد امید عزم کوی او دارند مشتاقان خداوندا، بامیدی رسان امیدواران را

5 تو، ای فارغ، که عزم باغ داری سوی ما بگذر که در خون جگر چون لاله بینی داغداران را

6 اگر من بلبلم، اما تو آن گل برگ خندانی که از باغ تو بویی بس بود من هزاران را

7 هلالی کیست؟ کان مه توسن برانگیزد بقتل او بخون این چنین صیدی چه حاجت شهسواران را؟

عکس نوشته
کامنت
comment