- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساقی بکجائی بده آن مایه مستی تا بر سرمستی بنهم کسوت هستی
2 زنار ببر سبحه بنه خرقه بسوزان در میکده عشق بیا کز همه رستی
3 برخاسته نقش بت عقلم زدل و جان زآن روز که ای عشق در این خانه نشستی
4 پیمان که ببستم که بپیمانه زنم سنگ باز آمدی و شیشه توبه بشکستی
5 از غمزه ات ای چشم چها رفت بدل دوش با ما نتوان گفتنش ای ترک که مستی
6 خوش بسته ای ایدل چو بآنزلف تعلق حقا که تو خوش قید علایق بگسستی
7 گفتم که چو سوسن بزبان وصف تو گویم چون غنچه زگفتار لب نطق ببستی
8 هر عهد که بستند شکستند حریفان چون عهد غم عشق ندیدم بدرستی
9 آشفته نشان جست زدلدار بهر در در خانه نهان بود نشانش تو نجستی
10 در بتکده عشق چو آئی تو خلیلا بت ساز نه بینی و دگر بت نپرستی