1 مرا فضل بخشنده دین و داد دو فرزانه فرزند شایسته داد
2 شهنشاه و نصرت به بخت جوان گرامی دو شایستهی مهربان
3 سه بودند ازیشان یکی از قضا ز دار الفنا شد به دار البقا
4 خداوند بر رفته رحمت کناد به فردوس اعلاش مأوا دهاد
1 چو عکس لعل تو بر دیده بگذرد ما را خیال خال تو در حالت آورد ما را
2 کرامت می لعلت به معجزات خیال نکرده چاشنیی هوش می برد ما را
1 قیامت بر انگیخت ما را ز خواب به محشر رسیدیم و خیر المآب
2 سرافیل وحدت فرو کوفت صور ولی مرده دل در نیامد ز خواب
1 بیمار عشق را چه مداوا کند طبیب تعلیم عاقلانه مده گو مرا ادیب
2 ما توبه در مقابل عصیان نیاوریم تمکین عاقلان ز مجانین بود عجیب