بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب از جامی غزل 47

بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب

1 بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب که شیخ واقعه بین را گذشت عمر به خواب

2 ازان شراب که چون دیده را کند روشن وجود کون نماید چنانکه هست سراب

3 ازان شراب که از جوش اگر فرود آید قباب چرخ شود مضمحل در او چو حباب

4 ازان شراب که هر جا بود ز نشوه آن هزار عاشق عارف هزار مست خراب

5 شدیم پیر و نداریم حسرتی بجز این که بی تمتع ازین می گذشت عهد شباب

6 بریز بر سرما جرعه ای که آخر دور بیاض شیبت خود را به آن کنیم خضاب

7 شراب خوردن و مست خراب جان دادن سعادت ابد اینست جامیا دریاب

عکس نوشته
کامنت
comment