بده از عمادالدین نسیمی دیوان اشعار فارسی 4

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

بده ساقی شراب لایزالی

1 بده ساقی شراب لایزالی به دست عاشقان لاابالی

2 تموج فی سفینة بحر خمر کأن الشمس فی جوف الهلال

3 مبادا چشم ما بی باده روشن مبادا جان ما از عشق خالی

4 همه چیزی زوالی دارد آخر فقط عشقک تبرا عن زوال

5 اگر در آب باشم یا در آتش خیالک مونسی فی کل حال

6 و ما تنظر علی عینی و دمعی و ما فی البحر اشتاق اللالی

7 دلت سخت است و مهرت اندکی سست دگرها هرچه گویم بر کمالی

8 تزد مالا و مالی غیر قلبی و هذاالقلب فی دنیای مالی

9 چنان مستم ندانم روز از شب و ما اعرف یمینی عن شمالی

10 (چرا از دوستان دل برگرفتی وگرنه در تو دشمن جان حلالی) (؟)

11 به گوشت گر رسانم ناله زار ز سوز ناله زارم بنالی

12 فقد حملت حملا غیر حملی و ما لی طاقتی عن احتمال

13 لب لعل تو را خواندم شرابی «سقاهم ربهم خمرا» زلالی

14 بده ساقی شرابی با نسیمی شرابک اسقنی واشرب حلالی

عکس نوشته
کامنت
comment