- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غلام همت آنم که همچو باد سحر ز بار معصیت خود چو بید میلرزد
2 بگوی زاهد مغرور را که مدت عمر برسم اهل ریا طاعتی همی ورزد
3 که بیش رنجه مدار و مرنج بهر جنان که دیده ئی پس مردن ز خاک سر بر زد
4 بخاکپای قناعت که نزد ابن یمین جهان به رنجش آزاده ئی نمیارزد