- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غزالی با غزالی درد دل گفت ازین پس در حرم گیرم کنامی
2 بصحرا صید بندان در کمین اند بکام آهو ان صبحی نه شامی
3 امان از فتنهٔ صیاد خواهم دلی ز اندیشه ها آزاد خواهم
4 رفیقش گفت ای یار خردمند اگر خواهی حیات اندر خطر زی
5 دمادم خویشتن را بر فسان زن ز تیغ پاک گوهر تیز تر زی
6 خطر تاب و توان را امتحان است عیار ممکنات جسم و جان است