-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خبر بگیر ز احوال خضر در کویش که آب تیغ رسیده ست تا به زانویش
2 حدیث معجز عیسی که راز پنهان است مباد گل کند از غنچه ی سخنگویش
3 به نوبهار رخ او اگرنه بیمار است در آفتاب چرا خفته است آهویش
4 به دفع خصم، همین همت است اسبابم بود فلاخن مرد برهنه، بازویش
5 سلیم شیشه ی ما را درین جهان خراب کسی ندید که سنگی نزد به پهلویش