- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از باد زلف تو چو شکن درشکن شود یارب مباد اینکه دلم بیوطن شود
2 باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی کافتاد تیشهای بکفش کوهکن شود
3 عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است داغ نوی که مرهم داغ کهن شود
4 عمریست تلخ کامم ازین حسرت و نشد یکبوسه قسمتم ز تو شیرین دهن شود
5 جز عجز ناید از من و جز سرکشی ز یار گرمن توانم او شوم او نیز من شود
6 غافل مشو ز مرک که خیاط دهر دوخت بهر که جامهای که نه آخر کفن شود
7 زآن رفتم از درت که مبادا ز نالهام عشرتسرای کوی تو بیتالحزن شود
8 زاهد مخوان ز کفر بدینم که شد چو وقت دستی که بتتراش بود بتشکن شود
9 مشتاق رفت آخر از آن کو ز جور غیر نالان چو بلبلی که برون از چمن شود