جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

سوار شو که جمالت یکی شود از جویای تبریزی غزل 617

غزل 617 ام از 1266 غزلیات

سوار شو که جمالت یکی شود

1 سوار شو که جمالت یکی شود خوش آب و رنگ شود چون نگین سوار شود

2 ز تار زلف دل ما به دام شانه فتاد که مرغ رشته به پا صید شاخسار شود

3 به دلخراشی هر خار بایدم تن داد مرا که نکهت گب بر دماغ بار شود

4 کسی که سرکشی از چشم مردمش انداخت به دیده جای بیابد اگر غبار شود

5 زسوز عشق، مددجوا که عقدهٔ دل را اگر گداخته شد بحر بی کنار شود

6 چو غنچه خندهٔ مستی بزیر لب دارد دلی که سرخوش پیمانهٔ بهار شود

7 نشان آبله افزود حسن روی ترا که چون ستاره شود مه یکی هزار شود

8 زتیره روزیم امیدها بود جویا رخ سمر ز نقاب شب آشکار شود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سوار شو که جمالت یکی شود

شاعر شعر سوار شو که جمالت یکی شود چه کسی است ؟

شاعر شعر سوار شو که جمالت یکی شود جویای تبریزی می باشد.

شعر سوار شو که جمالت یکی شود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر سوار شو که جمالت یکی شود چیست ؟

قالب شعر سوار شو که جمالت یکی شود غزل است

مضمون اصلی شعر سوار شو که جمالت یکی شود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر