- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگیر دست دل و سر بر آور از افلاک چه خواهی از تن خاکی که باز گردد خاک
2 بکوش تا مگر این خار گل ببار آرد و گرنه بار نیابد ببزم شه خاشاک
3 باشک دیده بشوی و بخاک چهره بسای کز آب و خاک توان کرد پاک هر ناپاک
4 ملول شد دلم از تن، خدای را در شهر کراست خنجر خونریز و بازوی چالاک
5 اگر تو زخم زنی درد یابم از مرهم اگر تو زهر دهی رنج بینم از تریاک
6 سزای من ز تو آهنگ طاعتی هیهات بجای من ز تو تغییر نعمتی حاشاک
7 چو پرسش است بمحشر مگر ز ما پرسند حساب دامن پر خون و جامه ی سد چاک
8 ظهور خلق بحق بین، ظهور حق در خلق فداک عینک حقا وانت لست نراک
9 بس است حاصل ادراک این دقیقه نشاط که ره بسوی حقیقت نمیبرد ادراک