- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش بسیار سر افتد به قدم های تو از دوش
2 هر گاه که به وصغ دو رخ خوب تو افتم دارم چو سر زلف تو از هر طرفی گوش
3 نتوان با زبان با تو غمی گفت چو خامه از دست تو بر خویش همی پیچم و خاموش
4 چندانکه بگویی نروم از سر کویش گر زانکه روم از سخن او روم از هوش
5 ای عاشق خام از لب او نوش نه از جام باری ز منی نوش که باشد همگی نوش
6 چون فاتحه بر خوان وصال آن لب شیرین هرگز چو نمی خواند مرا کرد فراموش
7 می نوش کمال این می و می پوش ز زاهد بر رغم مخالف به خوشی می خور و می نوش