1 گر ز غلامیش نشانت دهند سلطنت کون و مکانت دهند
2 بندهٔ او شو که یک التفات خواجگی هر دو جهانت دهند
3 پیروی پیر خرابات کن تا شرف بخت جوانت دهند
4 دامن رندان سبک سیر گیر تا همه دم رطل گرانت دهند
5 سر به خط ساقی گلچهره نه تا ز قضا خط امانت دهند
6 بادهٔ مستانه بنوش آشکار تا خبر از راز نهانت دهند
7 تا نرسد جان تو بر لب کجا نوشی از آن گنج دهانت دهند
8 گر نگری لعل گهربار او دیدهٔ یاقوت فشانت دهند
9 گر بدری پردهٔ تن را ز هم ره به سراپرده جانت دهند
10 در عوض خاک در او مگیر گر همه گلزار جنانت دهند
11 کاش فروغی شب هجران دوست تا به سحر تاب و توانت دهند
دیدگاهها **