گر یار طبیب درد من نیست از کمال خجندی غزل 225

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

گر یار طبیب درد من نیست

1 گر یار طبیب درد من نیست دردا که امید زیستن نیست

2 بیمار را به تندرستی جز ناله درون پیرهن نیست

3 هر سر که برید از در یار ماند به سری که بریدن نیست

4 رویت همه با چراغ جستم شمع به هیچ انجمن نیست

5 ماند به تو غنچه این قدر هست کو را سخن و نرا دهن نیست

6 توبه ز نو بود بت شکستم مؤمن نبود که بت شکن نیست

7 عالم سخن کمال بگرفت امروز جز این سخن سخن نیست

عکس نوشته
کامنت
comment