- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده بود عیش مکن به ناله که کژدم گزیده بود
2 هر نیش غم که خورد دل خسته آن همه از غمزه نو دید که در خواب دیده بود
3 عاشق ز چشم شوخ و چشم وفا نداشت بودش طمع بزلف تو آن هم بریده بود
4 بر لب خطت نوشته یاقوت خوانده اند آن خال نقطه از قلم او چکیده بود
5 گر باز بافت دانه خال نو مرغ جان مشمر عجب که مرغ نشاطم پریده بود
6 دیدیم باز آن رخ زیبا علی الصباح امروز صبح ما چه مبارک دیده بود
7 کرد آن نفس به جان سر و زر پیشکش کمال کآن شوخ را به دل شدگان دل کشیده بود