-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر به من می آورد باد از عرق چینش نسیمی نیم جانی دارم ایثارش کنم زان هم به نیمی
2 نیمه دیگه نگهدارم که باز آید نگارم لایقِ جانان نیازِ جان بود نه زر و سیمی
3 چون ندارم محرمِ رازِ نهانی با که گویم محرمی باید که دارد حرمتِ حدِ حریمی
4 گنجِ پنهان در میان نتوان نهادن با گدایی گُربُزی باید محلِ راز را نه هر سلیمی
5 هر ضعیفی در مسالک طاقتِ هجران ندارد بر خضر چون معترض بودهست هر موسی کلیمی
6 صبر باید کرد تا طالع شود صبح قیامت طبلِ بی هنگام نتوانیم زد زیر گلیمی
7 تا نباید کرد در سیری چنین ترکِ تقیه مصلحت مارا نصیحت میکند نه ترس و بیمی
8 گردنِ تسلیم بنهادیم بیکرهی که بردن بارِ تشنیع و ملامت واجب است از هر لئیمی
9 گر ز خود دیوانهای سازی ز نادانان برستی در خورِ این راز چون بهلول میباید حکیمی
10 چون نمیباشد گزیر از پختنِ سودایِ خامت با کرم ساز ای نزاری چون نمییابی کریمی