- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر بنالم من از این درد که در دل دارم بس عجب نبود اگر رحم کند دلدارم
2 کهنه گنجیست درین کنج نهانی پنهان ترک سر گویم و آن گنج نهان بردارم
3 قسمتی کان ز ازل رفت چه شاید کردن؟ من بر آن قسمتم، ار زاهد، اگر خمارم
4 گفتمش: رو بنما، گفت که: هی! حد تو نیست خجل از گفته خویشم، پس سر می خارم
5 اشک گلگون مرا رحم کن، ای جان و جهان که بسودای تو از دیده فرو می بارم
6 عاقبت کشته شمشیر غمت خواهم شد من که از واقعه عشق تو بر خور دارم
7 هیچ کس غیر تو در جان و دل قاسم نیست حالم اینست، اگر مستم، اگر هوشیارم