گر بدیرم طلبد مغبچه حور از عرفی شیرازی مثنوی 42

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

گر بدیرم طلبد مغبچه حور سرشت

1 گر بدیرم طلبد مغبچه حور سرشت بیم دوزخ برم از یاد چو امید بهشت

2 نسبت سبحه و زنار دو صد رنگ آمیخت ورنه این رشته همانست که بیرنگ سرشت

3 عشرت رفته مجو باز که دهقان فلک تخم هر کشته که بدرود دگر بار بکشت

4 ساغر می چو دهی بوسه زپی نیز بده بندامت به کشم گر بکنندم به بهشت

5 ترک دین در ره معشون گناه است ولی نه گناه است که در نامه توانند نوشت

6 اینقدر کعبه پرستی که تو داری عرفی از تو آید که کنی منع من از طوف کنشت

عکس نوشته
کامنت
comment