گلرخان بینند هرگه بر اسیر از سلیم تهرانی غزل 672

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر

1 گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر آفرین گویند بر هم زخم تیر یکدگر

2 دل ز فریاد دل آید سوی زلف از کاکلش شبروان یابند هم را از صفیر یکدگر

3 دست در دست سبو دارم که در این روزگار هم مگر باشند مستان دستگیر یکدگر

4 گر لبانش الفتی دارند با هم، دور نیست خورده اند ایام طفلی هر دو شیر یکدگر

5 من زنم بر شیخ طعن، اهل ریا بر می فروش ناسزا تا کی توان گفتن به پیر یکدگر؟

6 تنگدستان راچه حاجت درد دل گفتن سلیم راز هم خوانند از نقش حصیر یکدگر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر