-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر آفرین گویند بر هم زخم تیر یکدگر
2 دل ز فریاد دل آید سوی زلف از کاکلش شبروان یابند هم را از صفیر یکدگر
3 دست در دست سبو دارم که در این روزگار هم مگر باشند مستان دستگیر یکدگر
4 گر لبانش الفتی دارند با هم، دور نیست خورده اند ایام طفلی هر دو شیر یکدگر
5 من زنم بر شیخ طعن، اهل ریا بر می فروش ناسزا تا کی توان گفتن به پیر یکدگر؟
6 تنگدستان راچه حاجت درد دل گفتن سلیم راز هم خوانند از نقش حصیر یکدگر