- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگر به زلف و بنا گوش آن بت کشمیر یکی ز ساده پرند و یکی ز سوده عبیر
2 دو پیشه دارد بر جان و دل دو طرهٔ او یکی گذارد بند و یکی نهد زنجیر
3 شگفتم آید زان دل در آن بر سمین یکی به طبع حدید و یکی به لطف حریر
4 برمن آمد آراسته به هم رخ و زلف یکی چو لیله مظلم یکی چو بدر منیر
5 بگفت چند بهم بر، من و تو بنشینیم یکی به رنج دچار و یکی به عشق اسیر
6 جواب دادم زان کم نژند شد دل و جان یکی ز گیتی ریمن یکی ز چرخ اثیر
7 ز رنج سیم و زر ایدون شده است چشم و رخم یکی به گونهٔ سیم و یکی به رنگ زریر
8 بگفت سوی چمن شو که سیم و زرگیری یکی ز چهرهٔ نسرین یکی ز دیدهٔ تیر
9 به باغ و بستان بینی نگارخانهٔ چین یکی پر از تمثال و یکی پر از تصویر
10 نهاده معجزهٔ خویش، موسی و داود یکی به شاخ درخت و یکی به روی غدیر
11 سرشگ ابر بهاری به آبگیر درون یکی است حلقهنگار و یکی است حلقهپذیر
12 برد شقیق و گل سرخ را به باغ و به راغ یکی ز مرجان تاج و یکی ز عود سریر
13 همی بنالد رعد و همی بتابد برق یکی چو جان مخالف یکی چو تیغ امیر