-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صورت گردون صفت جسم زمین را جان از او ماده جان لطف او لیکن خرد حیران از او
2 آینه رنگی که در یک لحظه گردد پیش چشم نقش ششدر هشت اشکال فلک عریان از او
3 آن یمانی تیغ بین اندر یمین او که هست کفر در ناایمنی اندر امان ایمان از او
4 زاده ایمان که گر بر آسمان عکس افکند نور صد خورشید بخشد در زمان کیوان از او
5 گر کشد مالک رقاب او را به شروان از قراب خاک ترکستان شود در قیروان قربان از او
6 گر ز فولاد فلک دشمن سپر سازد شود ریزه ریزه روز کین چون سونش سوهان از او
7 او به سر سامان نیا آمد به نسبت لاجرم دشمن این دودمان شد یسر و سامان از او