- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گردیدن گردون یقین از عشق جانان بوده است جانا نگر کز جست و جو یک لحظه کی آسوده است
2 ارواح قدسی زین سبب بیخورد و بیخواب آمده عقل کل اندر عمرها زین غم دمی نغنوده است
3 بینی که باد تندخو چون آب و آتش دم بدم افتان بخاک ره چنین آن هم ازین غم بوده است
4 یاقوت و لعل از مهر او افتاده در کوه و کمر از اشک خونین لاله را دامن بخون آلوده است
5 حیوان و انسان از طلب گشته روان از هر طرف این رفتن واین آمدن گوئی مگر بیهوده است
6 چشم بصیرت را گشا یک یک ازین ها کن نگاه از گوش جان بشنو ز من کین نکته کس نشنوده است
7 خامش اسیری تا بکی افشای این سر بهر چیست عارف کجا نااهل را رمزی ازین بنموده است