- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گردون ز برای هر خردمند صد شربت جان گزا در آمیخت
2 گیتی ز برای هر جوانمرد هر زهر که داشت در قدح ریخت
3 از بهر هنر در این زمانه هر فتنه که صعبتر برانگیخت
4 جز آب دو دیده می نشوید خاکی که زمانه بر رخم ریخت
5 بر اهل هنر جفا کند چرخ نتوان ز جفای چرخ بگریخت
6 چون هست زمانه سفله پرور کی دست زمانه بر توان بیخت
7 چون کون خران همه سرانند دست از دم خر بباید آویخت